سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ارزوم

    نظر

خدایا حتی ابروم وتو دنیا بردی مگه چه گناهی کردم به غیر از اینکه واسه یه بار عاشق شدم

اما اونی که عاشقش بودم راحت ولم کرد و رفت.میگی به بنده هات کمک میکنی بس چرا من و

 از یادت بردی مگه چه گناهی به درگاهت کردم الان دیگه چه چاره ای دارم جز اینکه وجودم و

از این دنیای نامرد و کثیف نجات بدم. میدونم منو از یاد بردی ولی حداقل منو به اخرین ارزوم که

 مرگه برسون تا باور کنم هنوزم منو میبینی و به یادم هستی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


انتقام

    نظر

دیگه نمیدونم چی میتونم بگم دلم گرفته از همه اونایی که به ظاهر دوسم دارن دستم و میگیرن و ارومم میکنن ولی بعدش اتیشم میزنن نمیدونم

 دیگه تاکی باید جواب نامردی بقیه رو بدم  بس نیست این همه گریه وخودخوری برای نامردی که زندگیم و خراب کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه حتی این همه اشک هم نمیتونه اتیش دلم و خاموش بکنه اشکال نداره بذار بشه اتیش زیر خاکستر تا یه روز همه رو به اتیش بکشه.


سخنی از عشق

شب /ارزوهای عبث /چشمانی بیدار تا سحر
شب/سکوت/لحظه های متورم/دستانی خالی تر از دیروز
شب/خلوتهای ناب/مرور حسرتهای کهنه/ تهی از بیداری فریاد
شب/گریه/ موسیقی بی مفهوم/دفتر خیس از دانه های اشک
شب با مرگ همه ی آرزوهای نو رسیده صبح با مدفون کردن اجساد تازه ی امید ها در زیر خروارها لحظه ای که گذشته بی پروا و موذیانه سر در اتاق و خانه و هستی من میکشد.
شب در پس شکست خورشید مغرورانه چون هر روز میاید و من مبهوت و متحیر مانده ام به این بازی هر روزه.
شب با چین کمر پر شهوتش دامن به روی اسمان میکشد و در تنگنای این هستی کور مستانه میرقصد.
ومن هنوز در سطر اول این تحلیل مانده ام ?
که چرا شب تاراج گر حس سرمستی هر روزه من است. شب خود را خلاصه کرده است در دو واژه اما در پس این دو واژه هزاران درد هزاران غم هزاران حس نا اسوده و سردر گم بیدارند
شب هیچ گاه مردد نیست هیچ گاه مضطرب و پریشان نیست اما با امدنش همه چیز را میشکند بغض را با هر چه سختی میشکند غرور را مستی رابا خود میسوزاند و میشکند
شب شهر بی بارانی نیست? هزارها باران چشمهایی را در خود دارد که شرم از او ندارند و همیشه با او میبارند.

_________________
کلمات را باید شست جور دیگر باید گفت.